من شرمنده ام!

درد دلی از شادروان دکتر علی شریعتی

قرآن! من شرمنده‌ی توام اگر از تو در فکرها، آواز مرگی ساخته‌ام که هر وقت در کوچه‌مان آوازت بلند می‌شود همه از هم می‌پرسند ” چه کس مرده است؟ ” چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است.


قرآن! من شرمنده‌ی توام اگر تو را از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین در افکار ، مبدل کرده‌ام.


یکی ذوق می‌کند که تو را بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق می‌کند که تو را فرش کرده، ‌یکی ذوق می‌کند که تو را با طلا نوشته، ‌یکی به خود می‌بالد که تو را در کوچک‌ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازی کنیم؟


قرآن! من شرمنده‌ی توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند،‌ آن چنان به پایت می‌نشینند که خلایق به پای موسیقی‌های عادی می‌نشینند.


اگر چند آیه از تو را به یک نفس ، بخوانند کسانی که گوش میدهند ، فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است … قرآن!‌ من شرمنده‌ی توام اگر خیال میکنیم که یک فستیوالی .


حفظ کردن تو با شماره صفحه، ‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کرده‌اند، ‌حفظ کنی، تا این چنین تو را اسباب مسابقات نپندارند.


خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو.