تهیه کننده: سروش

  Photo Flipbook Slideshow Maker


فريدالدين ابو حامد محمد بن ابوبكر ابراهيم بن اسحاق عطار نيشابوري، يكي از شعرا و عارفان نام آور ايران در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجري قمري است. بنا بر آنچه كه تاريخ نويسان گفته اند بعضي از آنها سال ولادت او را 513 و بعضي سال ولادتش را 537 هجري.ق، مي دانند. او در قريه كدكن يا شادياخ كه در آن زمان از توابع شهر نيشابور بوده به دنيا آمد. از دوران كودكي او اطلاعي در دست نيست جز اينكه پدرش در شهر شادياخ به شغل عطاري كه همان دارو فروشي بود مشغول بوده كه بسيار هم در اين كار ماهر بود و بعد از وفات پدر، فريدالدين كار پدر را ادامه مي دهد و به شغل عطاري مشغول مي شود. او در اين هنگام نيز طبابت مي كرده و اطلاعي در دست نمي باشد كه نزد چه كسي طبابت را فرا گرفته، او به شغل عطاري و طبابت مشغول بوده تا زماني كه آن انقلاب روحي در وي به وجود آمد و در اين مورد داستانهاي مختلفي بيان شده كه معروفترين آن اين است كه:

 

"روزي عطار در دكان خود مشغول به معامله بود كه درويشي به آنجا رسيد و چند بار با گفتن جمله چيزي براي خدا بدهيد از عطار كمك خواست ولي او به درويش چيزي نداد. درويش به او گفت: اي خواجه تو چگونه مي خواهي از دنيا بروي؟ عطار گفت: همانگونه كه تو از دنيا مي روي. درويش گفت: تو مانند من مي تواني بميري؟ عطار گفت: بله، درويش كاسه چوبي خود را زير سر نهاد و با گفتن كلمه الله از دنيا برفت. عطار چون اين را ديد شديداً متغير شد و از دكان خارج شد و راه زندگي خود را براي هميشه تغيير داد."


او بعد از مشاهده حال درويش دست از كسب و كار كشيد و به خدمت شيخ الشيوخ عارف ركن الدين اكاف رفت كه در آن زمان عارف معروفي بود و به دست او توبه كرد و به رياضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت اين عارف بود. عطار سپس قسمتي از عمر خود را به رسم سالكان طريقت در سفر گذراند و از مكه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در اين سفرها بسياري از مشايخ و بزرگان زمان خود را زيارت كرد و در همين سفرها بود كه به خدمت مجدالدين بغدادي رسيد. گفته شده در هنگامي كه شيخ به سن پيري رسيده بود بهاءالدين محمد پدر جلال الدين بلخي با پسر خود به عراق سفر مي كرد كه در مسير خود به نيشابور رسيد و توانست به زيارت شيخ عطار برود، شيخ نسخه اي از اسرار نامه خود را به جلال الدين كه در آن زمان كودكي خردسال بود داد. عطار مردي پر كار و فعال بوده چه در آن زمان كه به شغل عطاري و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پيري خود كه به گوشه گيري از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نيز گفته هاي مختلفي بيان شده و برخي از تاريخ نويسان سال وفات او را 627 هجري .ق، دانسته اند و برخي ديگر سال وفات او را 632 و 616 دانسته اند ولي بنا بر تحقيقاتي كه انجام گرفته بيشتر محققان سال وفات او را 627 هجري .ق دانسته اند و در مورد چگونگي مرگ او نيز گفته شده كه او در هنگام يورش مغولان به شهر نيشابور توسط يك سرباز مغول به شهادت رسيده كه شيخ بهاءالدين در كتاب معروف خود كشكول اين واقعه را چنين تعريف مي كند كه وقتي لشكر تاتار به نيشابور رسيد اهالي نيشابور را قتل عام كردند و ضربت شمشيري توسط يكي از مغولان بر دوش شيخ خورد كه شيخ با همان ضربت از دنيا رفت و نقل كرده اند كه چون خون از زخمش جاري شد شيخ بزرگ دانست كه مرگش نزديك است. با خون خود بر ديوار اين رباعي را نوشت

 


در كوي تو رسم سرفرازي اين است مستان تو را كمينه بازي اين است
با اين همه رتبه هيچ نتوانم گفت شايد كه تو را بنده نوازي اين است

 

مقبره شيخ عطار در نزديكي شهر نيشابور قرار دارد و چون در عهد تيموريان مقبره او خراب شده بود به فرمان امير عليشير نوايي وزير سلطان حسين بايقرا مرمت و تعمير شد.



 

ويژگي سخن عطار :

 

عطار، يكي از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاريخ ادبيات ايران است. سخن او ساده و گيراست. او براي بيان مقاصد عرفاني خود بهترين راه را كه همان آوردن كلام ساده و بي پيرايه و خالي از هرگونه آرايش است انتخاب كرده است. او اگر چه در ظاهر كلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحكام سخن استاداني همچون سنايي را ندارد ولي آن گفتار ساده كه از سوختگي دلي هم چون او باعث شده كه خواننده را مجذوب نمايد و همچنين كمك گرفتن او از تمثيلات و بيان داستانها و حكايات مختلف يكي ديگر از جاذبه هاي آثار او مي باشد و او سرمشق عرفاي نامي بعد از خود همچون مولوي و جامي قرار گرفته و آن دو نيز به مدح و ثناي اين مرشد بزرگ پرداخته اند چنانكه مولوي گفته است:

عطار روح بود و سنايي دو چشم او ما از پي سنايي و عطار آمديم

 

 

معرفي آثار عطار :

 

آثار شيخ به دو دسته منظوم و منثور تقسيم مي شود. آثار منظوم او عبارت است از: 1- ديوان اشعار كه شامل غزليات و قصايد و رباعيات است. 2- مثنويات او عبارت است از: الهي نامه، اسرار نامه، مصيبت نامه، وصلت نامه، بلبل نامه، بي سر نامه، منطق الطير، جواهر الذات، حيدر نامه، مختار نامه، خسرو نامه، اشتر نامه و مظهر العجايب. از ميان اين مثنويهاي عرفاني بهترين و شيواترين آنها كه به نام تاج مثنويهاي او به شمار مي آيد منطق الطير است كه موضوع آن بحث پرندگان از يك پرنده داستاني به نام سيمرغ است كه منظور از پرندگان سالكان راه حق و مراد از سيمرغ وجود حق است كه عطار در اين منظومه با نيروي تخيل خود و به كار بردن رمزهاي عرفاني به زيباترين وجه سخن مي گويد كه اين منظومه يكي از شاهكارهاي زبان فارسي است و منظومه مظهر العجايب و لسان الغيب است كه برخي از ادبا آنها را به عطار نسبت داده اند و برخي ديگر معتقدند كه اين دو كتاب منسوب به عطار نيست. 

 

محمدرضا کدکنی، مشهور به م. سرشک در نوزدهم مهر ۱۳۱۸ در روستای کدکن (که یکی از روستاهای قدیمی نیشابور قدیم است)، متولد شد.

وی مقدمات علوم دینی از قبیل جامع المقدمات و کفایه آخوند خراسانی را نزد پدرش میرزامحمد شفیعی کدکنی فراگرفت و پس از ورود به حوزه علمیه خراسان از محضر استادان بزرگ حوزه خراسان از جمله حاج شیخ هاشم قزوینی و ادیب نیشابوری کسب فیض کرد.

پانزده سال از دوران کودکی و نوجوانی کدکنی صرف فراگیری علوم قدیم و آمد و رفت به حوزه های علمیه آن روز خراسان شد. او پس از مطالعه دروس جدید و موفقیت در امتحان وارد دانشگاه مشهد شد و در زمره دانشجویان استادان بزرگی نظیر: دکتر فیاض، دکتر یوسفی و دکتر رجایی درآمد.

در سالهای بعد از ۱۳۳۲ ش با همکاری تنی چند از جوانان شاعر و اهل ادب انجمن ادبی تشکیل دادند که بیشتر طرفداران شعر نو و ادبیات داستانی و ترجمه ادبیات فرنگی بودند که دکتر علی شریعتی نیز از جمله اعضای آن انجمن بودند. استاد شفیعی پس از عزیمت به تهران در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران دوره فوق لیسانس خود را گذراند ، سپس دوره دکترای زبان و ادبیات عرب را نیز پشت سر گذاشت و از محضر استاد فروزانفر و دکتر پرویز ناتل خانلری بهره ها برد و با درجه دکتری در زبان فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد، سپس دانشیار گروه ادبیات فارسی و ادبیات تطبیقی دانشگاه تهران شد.

او مدتی در بنیاد فرهنگ ایران و کتابخانه مجلس سنا و سپس به عنوان استاد دانشکده ادبیات تهران در رشته سبک شناسی و نقد ادبی به کار مشغول شد. دکتر شفیعی همچنین مدتی را بنا به دعوت دانشگاههای آکسفورد انگلستان و پرینستون آمریکا به عنوان استاد به تدریس و تحقیق اشتغال داشت. از دکتر شفیعی تا کنون دهها نوشته و مقاله و تألیفات بسیاری به چاپ رسیده است.

 سیری در اشعار

م. سرشک شاعری را با غزل آغاز کرد. وی در سال ۱۳۴۴ با انتشار کتاب «زمزمه ها» و بعدها در مجموعه های دیگر توانایی خود را در سرودن غزل و قالبهای دیگر به خوبی نشان داد. هرچند زمزمه ها در حال و هوای سبک هندی سروده شده است اما تعلق خاطر شاعر به شاعران خراسانی در آن به چشم می خورد.

کد کنی در اوان جوانی به شعر و شاعری پرداخت . وی نام (م . سرشک ( را برگزید و طی آشنایی با نیمایوشیج سبک شعر نو را انتخاب کرد. پس از این او قالب و بیان سنتی را رها کردو به سوی شکل و زبان شعر نیمایی روی آورد و نیز شعر غنایی و تغزلی را تقریبا کنار می گذارد و به شعر اجتماعی و حماسی جدید پرداخت. این تغییرو تحول درمجموعه «شبخوانی» و «از زبان برگ» به خوبی نمایان است.

نخستین مجموعه های شعر استادکدکنی بنام (شبخوانی) و ( زمزمه ها( در سال ۱۳۴۴ و مجموعه (از زبان برگ ) در سال ۱۳۴۷ در مشهد منتشر شد. معروف ترین دفتر شعر شفیعی کد کنی ( در کوچه باغهای نیشابور) در سال ۱۳۵۰ منتشر شد و او را به اوج شهرت رساند. سایر آثار وی نیز در دهه ۵۰ شمسی انتشار یافتند ولی از لحاظ سبک شعری و هنری در در درجه پائین تری ازمجموعه در کوچه باغهای نیشابور قرار داشتند. دکتر شفیعی کد کنی در سالهای پس ازانقلاب اسلامی بیشتر به تحقیقات ادبی و نقد و معرفی متون قدیمی سرگرم بوده است وهمچنان به انتشار اشعار خود ادامه می دهد. سروده(هزاره دوم آهوی کوهی) یکی از ناب ترین اشعار م . سرشک است که در زمره ماندگارترین اشعار معاصر فارسی قلمداد شده است .  

او با انتشار مجموعه «در کوچه باغهای نشابور» در سال ۱۳۵۰ نشان دادکه به زبان و ساخت و صورت مشخصی دست یافته و شعرش در مسیر تکامل افتاده و راه واقعی خود را یافته است.آخرین اثردکتر شفیعی کدکنی در کتب استاد مجموعه (هزاره دوم آهوی کوهی( است که در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. در این مجموعه شاعر، به ویژه در اشعاری که از دهه شصت به بعد سروده، به زبان تازه ای دست یافته است. ساخت و صورت اشعارش مستحکم تر و موسیقایی تر، زبانش پیچیده تر و اندیشه هایش فلسفی تر شده است و همین امر باعث شده که اشعار او در این دفتر بیشتر طرف توجه خواص قرار گیرد.

در اشعار دکتر شفیعی کد کنی چند ویژگی به چشم می خورد: شاعر به سنت های ادبی ایران و اسلام دلبستگی دارد و این رایحه فرهیختگی را در اشعار خود به بهترین نحومنعکس کرده است ، دیگر اینکه طبیعت و محیط طبیعی استان خراسان را در اشعار خودآشکار کرده و خواننده را با آمیزه ای از خاطرات تاریخی خود و طبیعت عبوس خراسان آشنا می سازد. اشعار دکتر کدکنی غالبا رنگ اجتماعی دارد و اوضاع جامعه ایران دردهه های چهل و پنجاه شمسی در شعر او به صورت تصاویر ، رمزها و کنایه ها جلوه گراست.

استاد شفیعی کدکنی با بهره گیری از پشتوانه غنی زبان و ادبیات فارسی و عربی وانس با زبان دری (زبان دیرین مردم خراسان ) از چهره های سرشناس شاعران نوپردازمعاصر است و در اشعار خود، جدای از دیدگاه های انسانی و اجتماعی ، پدیده های زیبای جهان شاعرانه اش را بصورتی دلکش و زیبا به خوانندگان عرضه می دارد.او در عرصه تالیف و تصحیح و ترجمه و نقد و تحقیق، بی هیچ تردیدی، چهره ای ممتاز در ادبیات ایران است.

 ویژگی سخن

دکتر شفیعی از استادان بارز و متبحر ادبیات معاصر ایران و از محققین بزرگ به شمار می رود که در نقد شعر و ادب فارسی صاحب نظر است و در شعر و شاعری نیز مقام والایی دارد و صاحب سبک و شیوه خاصی است که او را به عنوان شاعری پیش رو می شناسند و یکی از ویژگیهای شخصیتی دکتر شفیعی این است که وی در محافل ادبی به ندرت ظاهر می شود و بیشتر در انزوای اهل ادب به سر می برد

سیری در کتب استاد

آنچه که از آثار و تالیفات دکتر شفیعی به چاپ رسیده است عبارتند از:

(زمزمه ها، شب خوانی، از زبان برگ، در کوچه باغهای نیشابور، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، بوی جوی مولیان، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، ادوار شعر فارسی، شعر معاصر عرب، گزیده غزلیات شمس، حزین لاهیجی زندگی و زیباترین غزلهای او، شاعر آینه ها، بیدل و سبک هندی، اسرار التوحید از محمد بن منور، حالات و سخنان ابو سعید، ابو روح میهنی، مختار نامه، مجموعه رباعیات عطار، مرموزات اسدی در مرموزات داودی نجم الدین رازی، ترجمه تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا از نیکلسون و( ...

 











اخوان شاعری است دارای طبع و قریحه توانا که به واسطه بهره گیری از فرهنگ ایران و ادب فارسی و آفرینش ترکیبات تازه در شعر، اشعار زیبا و دلپذیر فراوانی خلق کرده است. مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در مشهد به دنیا آمد . وی پس از تحصیل در رشته آهنگری ، هنرستان را به پایان برد و به كار آهنگری مشغول شد. سپس وارد رشته ادبی دبیرستان شاهرضا شد و در پایان سال به تهران آمد و برای نظام وظیفه معافی دو ساله گرفت و به استخدام آموزش و پرورش روستایی درآمد و برای تدریس به یكی از روستاهای ورامین رفت. اخوان در سال ۱۳۲۹ با دخترعمویش ازدواج كرد و سال بعد برای كار معلمی به لویزان تهران آمد و در همین سال مجموعه شعرهای كلاسیكش را كه اغلب در قالب غزل بود، با عنوان «ارغنون» منتشر كرد.وی در سال( ۱۳۳۲) مدال طلای مسابقه شعر فستیوال جوانان دموكرات را دریافت کرد و به كشور رومانی دعوت شد كه به این سفر نرفت.از او مجموعه های ارغنون (۱۳۳۰)، زمستان (۱۳۳۵)، آخر شاهنامه (۱۳۳8)از این اوستا (۱۳۴۴)، شکار (۱۳۴۵)، پاییز در زندان (۱۳۴۸)، بهترین امید (۱۳۴۸)، عاشقانه و کبود (۱۳۴۸)، و تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم، انتشار یافته است. اخوان ثالث به سال 1369 در گذشت . اخوان در سال ۱۳۳۵ مجموعه زمستان را منتشر کرد. كتاب زمستان تحولی عظیم در شعر اخوان و به نوعی در شعر ایران پدید آورد. زمستان، نوع تكامل یافته اشعار نیمایی بود که حدیث شكست و سكوت نسل اخوان و فضای سیاسی آن روز ایران را منعكس می كرد. این مجموعه اخوان را در ردیف شاعران طراز اول ایران جای داد و شهرت عظیمی برایش به ارمغان آورد. سال بعد از آن اخون همكاری با رادیو را آغاز كرد و در سال ۳۸ مجموعه دیگری از اشعار خود را با عنوان «آخر شاهنامه» به دست چاپ سپرد. در این دوران، نبوغ اخوان در اوج شكوفایی بود و هر شعر او جنبشی در شعر نو محسوب می شد و اشعارش ورد زبان اهل ادبیات و گرمی بخش محافل شعری بود. ده سال بعد مجموعه «پاییز در زندان» و «عاشقانه ها و کبود» از او چاپ و منتشر شد. «بهترین امید» گزینه اشعار و مقالات او نیز در همین زمان منتشر گردید.

زمستان

مهدی اخوان ثالث از پیش کسوتان شعر امروز فارسی و به ویژه شعر حماسی و اجتماعی است. او را شاعر حماسه های شکست می نامند. شعر اخوان ریشه در ادبیات گذشته ایران دارد که هم از نظر زبان و هم از نظر مضمون قوی و پربار است. او در شعرش کلمات زبان محاوره را به راحتی در کنار کلمات ادبی فاخر می نشاند و از این حیث زبان غنی و خاص خود را داراست، که در میان شاعران معاصر کاملاً بارز است. اشعار او رگه های اجتماعی و عاشقانه دارد. اخوان در جوانی با شعر کلاسیک فارسی آشنا شد و به سرودن قصیده و غزل پرداخت، اما همواره به دنبال نوعی بدعت در شعر بود. اخوان در پی آشنایی با نیما و تحت تاثیر شعر او دگرگون شد.

اشعار نخستین او تماماً به شیوه کهن است که حاکی از توانایی وی در سرودن به شیوه سنتی است، اما آنچه وی را در مقام شاعری صاحب سبک معرفی می کند، اشعار نو و تازه اوست، که آغاز آن را می توان در مجموعه «زمستان» دانست. اخوان را می توان از نخستین کسانی دانست که به خوبی از عهده تحلیل دقیق شعر نیمایی به ویژه از لحاظ وزن و قالب برآمده و به درک آن نایل گشته است. اخوان وزن را با شعر فارسی همراز و همدم می دانست و نمی خواست آن را از شعر بگیرد. قافیه را هم برای تعادل و توازن و تناسب شعر لازم می دانست و آن را به کلی رد نمی کرد. در واقع اخوان مانند نیما وزن و قافیه را می پذیرفت اما هر دو را نیازمند گسترش می دانست. زبان اخوان کاملاً مستقل، تازه و ویژه خود اوست. زبان او به سبب تتبع در شعر کهن فارسی به ویژه شعر خراسانی، هم شوکت سبک خراسانی را دارد و هم اعتبار زبان امروزین شعر را. به همین جهت زبان او مجموعاً لحنی حماسی دارد؛ لحنی که ریشه آن را در اشعار فردوسی، ناصر خسرو و بهار می توان یافت. در شعر اخوان تصویر سازی گاه به اوج می رسد و گاه به کلی فراموش می شود زیرا به عقیده وی تصویر سازی در شعر هدف نیست. اخوان ثالث نقل و روایت را یکی از مایه های اصلی شعر خود قرار داده است. از این رو، روح روایتگری بر سراسر اشعار او سایه انداخته و مانند هر شاعر قصیده سرا شعرش را به سوی توصیف کشانده است. در واقع برای اخوان، نقل و روایت وسیله ای است برای بیان مسئله ای اجتماعی یا فلسفی، بنابراین اشعار روایتی او، اشعار تمثیلی است و باید در پس پرده در جستجوی معنی اصلی و مفهوم تمثیل بود. از حیث محتوا، شعر اخوان سیر تکاملی دارد، حرکت از جنبه فردی و عاشقانه به سوی جنبه اجتماعی و حماسی و تا حدی فلسفی. اخوان از تغزل گویی به حماسه سرایی رسید و شاعری اجتماعی شد. او با شور و هیجان پای به میدان اجتماعی گذاشت اما خیلی زود گرفتار شکست شد و به وحشت افتاد. در مجموع اخوان شاعری است دارای طبع و قریحه توانا که به واسطه بهره گیری از فرهنگ ایران و ادب فارسی و آفرینش ترکیبات تازه در شعر، اشعار زیبا و دلپذیر فراوانی خلق کرده است.